مونالیزا به قلم آزاده دریکوندی
پارت نود و چهارم
زمان ارسال : ۹۴ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 19 دقیقه
فریال دستانش را به دور بازوی معین حلقه کرده و سرش را روی شانهی او گذاشته بود. هوای خنک شبانگاهی توی شالش میخزید و به میان موهایش میرسید. هر دو در سکوت روی نیمکت پارکی توی تاریکی و تنهایی نشسته بودند.
فریال فکر کرد این عجیب ترین خواستگاری بود که تا به آن روز توی زندگیاش دیده بود؛ اما مطمئن بود عاشقانهترینشان هم هست!
- خب؟ شما چکارهای؟
معین از توی فکر بیرون آمد. ابرویی ب
اطلاعیه ها :
❌توجه❌
بیست و چهار ساعت پس از رایگان شدن آخرین پارت مونالیزا، تمام پارتهای این رمان دوباره به حالت ویآیپی بر میگردن.
با احترام
نویسندهی رمان
🔴 مونالیزا رو چجوری سریع بخونم؟🤔
با خرید اشتراک! روی «درخواست عضویت» بزنید یک پیام خودکار حاوی شماره حساب و هزینه ی اشتراک براتون میاد. بعد از واریز، تاریخش رو در جواب همون پیام بنویسید و شما فورا و مستقیم عضو می شید... بعد می بینید که تمام پارت ها براتون به رنگ سبز درمیاد و بدون محدودیت می تونید رمان رو بخونید.
همچنین می تونید تاریخ واریزتون رو هم در کانال تلگرامی
Writers _online
✅ادیت ها و اطلاعیه های رمان هم در همین کانال☝️
بفرستید تا در پی وی کد عضویت دریافت کنید
❌خبر مهم و فوری❌
حالت سکه ای در تاریخ یکشنبه ۱۱ شهریور ماه برداشته و اشتراک رمان نیز افزایش خواهد یافت.
۲۴ ساعت پس از پایان پارت گذاری؛ رمان از حالت سکه ای خارج می شه و دلیلش توی کانال تلگرامی نوشته شده.
با احترام
نویسنده ی رمان
سلام نویسنده ی رمان هستم😅 وَ قراره آخرین اطلاعیه این رمان رو بخونید.
از بیست و پنجم دی ماه تا به امشب با رمان مونالیزا کنارتون بودم... با قصه ای که گاهی شما رو احساساتی کرد و گاهی خندوند و گاهی هم به شما نشون داد خصلت های ناپسند چقدر می تونن آزار دهنده باشن!
در کنار شما لحظات فوق العاده ای داشتم که به من نشون داد آنلاین نویسی با تمام سختی ها و استرس هایی که برای شخص نویسنده داره چقدر می تونه لذت بخش باشه.
از آدم هایی براتون گفتم که به وجودشون ایمان دارم حتی اگه توی سرم زندگی کنن و تمام تلاشم رو کردم تا شما هم مثل خودم با قلبتون احساسشون کنید و از پس کلمات و جملاتی که نوشتم اون ها رو ببینید.
اومدم بهتون بگم این نهایت تلاش من برای روایت این قصه در تمام این ۱۲۳ پارت بود که با عشق فراوان تایپ کردم.
تشکر ویژه دارم از دوستانی که برای حضورشون در اینجا ارزش قائل بودن و با کامنت هاشون اعلامش کردن.
بسیار بسیار ممنونم که با حمایت های شما وجود «مونالیزا» در چارت برترین ها ثابت بود... چه در رمان های برتر هفته، ماه و سال و چه در پر بحث ترین ها!
و تشکر می کنم از دوستانی که به قلم و تعهد کاری بنده در رابطه با پارت گذاری به موقع اعتماد کردن و اشتراک رمان رو خریداری کردن.
و همچنین تشکر می کنم از دوستانی که عقیده داشتن سکه هایی که می گیرن بنده رو ثروتمند نمی کنه و به عشق رمان با سختی های سکه گرفتن کنار اومدن و همراهم بودند .
و همچنین تشکر می کنم از دوستانی که رمان رو بدون سکه و رایگان خوندن؛ اما خودشون رو مسئول دونستن کامنت هایی جهت حمایت از رمان بذارن.
خداحافظ خانواده ی مظفری
خداحافظ خانواده ی رفیعی
و خداحافظ خانواده ی امینی
💚💚💚
رمان جدید بنده با نام «مهمیز های سیاه» در ژانر مافیایی و اکشن و با قصه ای کاملا متفاوت در حال پارت گذاری در بخش آنلاینه که همراهی شما رو با عشق می طلبه💚
امیدوارم از رمان لذت برده باشید و بدونید که دوستی ما پایداره💚
دوستان قشنگی که رمان رو با سکه میخونید؛ امکان کامنت براتون فراهم شده و از این به بعد میتونید هر پارتی که میخونید کامنتتون رو هم ثبت کنید و اینم بدونید که هر پارتی رو که با سکه باز میکنید تا دو روز براتون بازه و میتونید بهش سر بزنید💫 امیدوارم از رمان لذت ببرید
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
آزاده دریکوندی | نویسنده رمان
اتفاقا عطا هم یکی از کاراکترهای محبوبه😍😍😍
۱ ماه پیشمنیر
00آه🤕
۳ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
😅
۳ ماه پیشZarnaz
۲۰ ساله 00یه بار گفتی اگه فصل بعد داشته باشه دژاوو و مونالیزا درباره کدوم کارکتر باشه الان میگم رضا خیلی خوبه دوستش دارم 😍😎عطا دیگه ازیت مون نکن اینم شرط بود گذاشتی🤦 ♀️
۳ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
رضا یه کاراکتر عجیبیه که متاسفانه باید بگم نمیتونم باهاش ارتباط خاصی بگیرم😅 مو فرفری مون باهام جور نمیشه که رمان بنویسم براش😁
۳ ماه پیشZarnaz
۲۰ ساله 00وایییی من دوتا کارکتر خیلی دوست دارم یکی رضا یکی مرتضی رضا تو خواب و بیداری میگه عطا گفته شرکت نکنین به شما بیشتر خوش گذشته🤣🤣
۳ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
عطا اگه بفهمه رو دست خورده خیلی برزخی میشه همه چی رو کنسل میکنه😂
۳ ماه پیشZarnaz
۲۰ ساله 00به به عطا گفت بیاین بیاین خواستگاری که براتون یه اشی بپزن یه من روغن داشته باشه اول معین نباشه دومش حق طلاق بادخترمه🤣🤭 چقدر باهوش یه چی پیدا میکنه که بهش گیر بده🤦 ♀️🤣
۳ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
هیشکی از پسش برنمیاد انقدر که زبون داره😅
۳ ماه پیشZarnaz
۲۰ ساله 00چرا اطلاعی شو پاک کردی 😥 دیدم گذاشته بودی ولی تا الان وقت نکرده بود این پارت بخونم درگیر مهمونی سبزی پاک کردن بودیم 🙈عالی بود مرسی آزاده جونم 💋❤️
۳ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
خواهش میکنم عزیزم😍اطلاعیهها تایمر دارن و سر زمان خواسته شده حذف میشن🙈
۳ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
خسته هم نباشی گل دختر شیرازی🥰💚
۳ ماه پیشنفس
00واو حدس میزدم شرطش ب اینجا برسه😂هیچی از عطا بعید نیس
۳ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
دیگه خشک و خالی نمیشد قبول کنه😎
۳ ماه پیشایلما
001شرط نزاشته سنگ اندازی کرده ک شاید معیت پا پس بکشه یا خیالش بابت دخترش راحت باشع۲معین ادم بز آزاریع منطقی ک نخواد قبول کنه۳تاحدودی ۴عصبی بشه البته طبیعی
۳ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
واقعا شایدم قصدش این بوده که معین پا پس بکشه🙈
۳ ماه پیشایلما
00حدسم درست بود شرطش طلاق ☹️ولی وضعیت ک بدترشد حالا چی میشه 🥲
۳ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
نمیدونم... یعنی چی میشه؟😅
۳ ماه پیشپرنیا
00ازدست این عطاعاقافقط تودخترداری مگه،معین باین عاقایی وب این گوگولی چراآخه چنین میکنی😒 من خدایی اول انتظارداشتم معین بگه خب مگه چ اشکالی داره اینه شرطش اینکه حله!! ولی یادم رفت ک پوستشوکندن قبلا😐
۳ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
آره دیگه... الان معین از ریسمان سیاه و سفید میترسه😅
۳ ماه پیشنسترن
00😂😂
۳ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
😁😁💚
۳ ماه پیشرویا (فن معین)
00واقعا شرط همین بود ؟ عجب ! اول رمان اصلا فکر نمیکردم بحث مهریه و حق طلاق پیش بیاد 😂
۳ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
آره دیگه همین... به همین سادگی😅
۳ ماه پیشما
00معین حق داره از عطا بترسه😂
۳ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
آره واقعا😂
۳ ماه پیشمریم گلی
00در یه صورت میشه مشکل رو حل کرد که معین شرط عطا رو بپذیره وفریال هم بعد از مراسم که آبها از آسیاب افتاد ،مهریه شو به معین ببخشه ،میتونه قبلش تعهد محضری هم بده ،ممنونم آزاده جان
۳ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
قربونت عزیزم خواهش میکنم. فریال ساده هست ولی نه اینقدر که مهریه ببخشه😅
۳ ماه پیشآمینا
00معین تو قبول کن من مهریه رو به تو میبخشم امضا و تعهد میدم چیزی نخوام چون اگه عطا کوتاه نیاد دیگه معین فکر نکنم این خریت رو بکنه.😅😅آخ عطا خون به جگر همه کردی با این دختر تحفه ات که خواستگارهم نداره😅
۳ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
وای من مردم به آخر کامنتت😂😂😂
۳ ماه پیش
میترا
00وای من عاشق عطا شدم نمی دونم این آدم دیونه چطوری کار می کنه البته سحر حقش بود